جدول جو
جدول جو

معنی درو دسته - جستجوی لغت در جدول جو

درو دسته
دسته های درو شده ی شالی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دارودسته
تصویر دارودسته
نزدیکان و یاران و قوم و قبیله و طرف داران کسی
فرهنگ فارسی عمید
(رُ دَ تَ / تِ)
پیروان و اطرافیان چیزی یا کسی، دار و دستۀ فلان کس، دارو دسته راه انداختن، برانگیختن یاران و اطرافیان
لغت نامه دهخدا
تصویری از دار و دسته
تصویر دار و دسته
دسته گروه، اطرافیان شخص طرفداران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیو دست
تصویر دیو دست
تیز دست، دست دیو ید شیطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو دستی
تصویر دو دستی
تیغی که درازی آن باندازه دو دست باشد، با دو دست بوسیله هر دو دست: (دو دستی شمشیر میزد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دور دست
تصویر دور دست
چیزی که رسیدن به آن مشکل باشد
فرهنگ لغت هوشیار
زیر دست، زبون پست فرومایه، ناتوان، گویندگی و خوانندگی که چند کس آواز را با هم یکی کنند و کوک سازند و بادایره و امثال آن اصول نگاه دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو دست
تصویر دو دست
دستهای یکتن یدین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو دست
تصویر فرو دست
مستضعف
فرهنگ واژه فارسی سره
دسته ی تلم (محفظه ی چوبی کره گیری) وسیله ی دوغ زنی و کره گیری
فرهنگ گویش مازندرانی
دسته دسته
فرهنگ گویش مازندرانی
رمه ی گاو
فرهنگ گویش مازندرانی